جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با پانزدهم ذیالحجه، تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه مقدس امام علی النقی، هادی(ع)، تقدیم کردند.
به نقل از نامی نیوز ، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با میلاد مبارک دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام هادی(ع)، تازهترین سرودههای خود را به مقام والای این امام همام تقدیم کردند.
بخشی از سرودههای این دسته از شاعران را میتوانید در ادامه بخوانید:
سیده فرشته حسینی
بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم
هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم
من درختی خشک بودم در مسیر باد غمها
با نسیم گنبدش گل-غنچه شادی گرفتم
او اجابت میکند بیآنکه حتی خوانده باشد
نامههایی را که من از اهل آبادی گرفتم
در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم
از حصار غصههایم برگ آزادی گرفتم
*
بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همینجا
حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم
***
محسن کاویانی
ای آنکه هستیام شدهای از قدیمها
ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیمها
با گَرد و خاکِ صحنِ تو ادغام شد گِلَم
ویران شده چُنان حرمَت بارها دلم
تاریکیِ جهانِ مرا نورِ مُطلقی
ای جان فدایِ رویِ تو یا ایها النقی
در گوشه گوشه همه عالَم نوشتهاند
بنگَر که در متونِ کُهن هم نوشتهاند:
ازبس که سبکِ بَخشش و لطفَش جوادی است
گاهی توکلِ مُتوکِل به هادی است
بی شک همیشه بخششِ تو عاری از چِراست
ثروت همیشه نزدِ گدایانِ سامراست
ای خاکِ پات سُرمه چشمِ امیرها
سَر مینهند پای قدومِ تو شیرها
بعد از تو بس که دل به تو حسِ نیاز کرد
«صوفی نهاد دام و سَرِ حُقه باز کرد»
یک عده با تو گرچه کمی هم قبیلهاند
در پُشتِ دین و اسمِ شما غرقِ حیلهاند
بیزارم از تمامیِ اربابهای شهر
دلخستهام ز جعفرِ کذابهای شهر
با سیبِ سرخِ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمکِ این و آن شدیم
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
آقا؛ پدر بزرگِ گُلِ آخرین تویی
یعنی برای خواندنِ او بهترین تویی
تا از قفس تمامِ جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
با یک دعای خود غم ما را مَحار کن
با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن
بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود
هادی شدی که بر همگان سَر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جَلدِ غمِ سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هرآنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیروِ حیدر شویم ما
هادی شدی که فاتحِ دلها شوی و بعد
از عاشقانِ فاتحِ خیبر شویم ما
هرکس غلامِ خانِ شما شد، امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همه کوچههای شهر
از بانیانِ روضه مادر شویم ما
زخمِ زبان زدن به تو جور است دائماً
وقتی که هم علی شدهای هم ابالحسن
آه ای امامِ شاعرِ ما شاعران سلام
ای چارمینِ علی! گُلِ حیدر نشان سلام
ای نامِ دلبرانه تو ذکرِ نابِ ما
یک قطره از غدیریهات شد شرابِ ما
گفتم شراب و ذهنِ من انگار پَر کشید
هی جرعه جرعه روضه سَر بسته سَرکشید
دنیای شعر و شاعریام بیشراب باد
بَزمِ شرابِ دفترِ شعرم خراب باد
شعرم به سَر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقتِ گریز شد به کجا میتوان گریخت؟
دندان گرفتهام به جگر! روضهخوان بَس است
تنها برای کشتنِ ما خیزران بس است
ای کشته حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه مُقطَع الاعضا حسین جان…
***
محمدمهدی عبدالهی
تمام کوچه پر از شور و حال باران است
شب طراوت زیبایى بهاران است
بهار در قدم عرش لاله میچیند
قلم به وصف کرامات عشق، حیران است
شکوفههای یقین میچکد به شوق حضور
که کهکشان هدایت، ستاره باران است
فرشتگان اجابت، چکامه میخوانند:
امامِ “هادىِ” دلها، فروغ تابان است
ترنّم همه اهل آسمان این است:
ظهور حضرت هادى، غروب هجران است
فرازهاى زلال دعاى “جامعهاش
نوید سبز امامت در این گلستان است
به آیههای پر از نور خلقتش سوگند
امام، مظهر آیینه فروزان است
اصول “جامعه” را واژه واژه معنا کرد
کلام نافذ او گوهرى درخشان است
*
کبوتر غزلم در پناه چشمانش
در آسمان ضریحش همیشه مهمان است